تمایل به دریافت اخبار جذاب ما داری ؟

We will send you emails only several times per week. Isn't that cool?ok

اخبارنامه!

Actually we will not spam you and keep your personal data secure

جمعه , اردیبهشت ۲۱ ۱۴۰۳
faenar

سرگذشت از ما گذشت

سرگذشت از ما گذشت

سال ۵۷ جوان بودیم . از سال ۵۸ پیریمان شروع شد، شروع کردیم به آرمان خواهى و امید به شکوفائى انقلاب اسلامى و آسایش و رفاه ارمغانى انقلاب. بعضی چیزها را از همان اول نمی توانستیم باور کنیم. دلمان میخواست افکار و عقاید گذشته مان را قبول داشته باشیم؛ اما هر روز دریغ از دیروز و هر سال دریغ از پارسال. فکر میکردیم آنهائی که می گفتند: وای بر دروغگویان؛ خودشان آدمهای راستگویی هستند. اما نه! به ما دورغ گفتند.
آنهائی که می گفتند: دنیا مزرعه آخرت است و مال دنیا چرک کف دست است؛ خودشان اختلاس و قاچاق کردند و دربانکهای بلاد کفر با پولی که می گفتند ” بیت المال ” است حسابهای میلیاردی برای خودشان و زن و بچه هایشان باز کردند که اگر روزی روزگاری، تقّی به توقی خورد بگریزند. ما ماندیم با تزویر و ریا و پیر شدیم .
با جنگ که براستى دفاع مقدس بود با جهاد و شهادت و با انسانهای الهى خوی گرفتیم و در شهر هم با صف کالاهای کوپنی؛ میانسالمان کردند. البته برای بعضى ها دلهره موشکهای اسکاد و بمب ها و خمپاره ها آرامش و آسایششان را آشفته کرد. جنگ تمام شد؛ آمدیم حرف بزنیم؛ گفتند: دوره سازندگی است؛ دهانتان را ببندید. گفتیم: دارند می دزدند؛ گفتند: این حرفها خیانت به خون شهیدان است. گفتیم: قرار بود تبعیض و تفاوت و بی عدالتی در جامعه نباشد؛ گفتند: اینها اولى الامرند.
همینطور هی پیر شدیم. آمدیم حرف بزنیم گفتند: توسعه سیاسى است گفتیم: تحصن در مجلس و تریبون مجلس محل افشای غنى سازی اورانیوم که توسعه سیاسى نیست گفتند: دانستن حق مردم است و معیشت مردم و رفاه، فدای فامیل بازی ومشارکت شد.
چشمهایمان کم سو و گوشهایمان سنگین شد؛ زانوهایمان دردناک‌ شد، آمدیم حرف بزنیم گفتند: حکومت امام زمانى آمده مخالفت با آن، مخالفت با خداست گفتیم: تزویر و ریا است گفتند: فتنه گری، از قاعده تا رأس هرم او را تائید و تمجید مى کنند.
ضربان قلبمان درهم برهم شد؛ نگران شدیم؛ مضطرب شدیم و پیر شدیم .
آمدیم حرف بزنیم گفتند: تحریم است برجام نافرجام، گفتیم: از دادگستری عدالت رخت بر بسته و مجرمین بر مظلومین مى تازند گفتند: منصوب است و فقیه – وقتی از حق و حقوقمان حرف زدیم؛ تهدیدمان کردند.
آنهائی که با رأی ما بر صندلی های قرمز و سبز تکیه زدند؛ ما را بزغاله و گوساله و خس و خاشاک، بیسواد وحامیان تحریم نامیدند و هر چهار سال یک بار سر ما را شیره مالیدند تا رئیس جمهور و نماینده مجلس شورا و خبرگان و غیره شوند و بعد همه چیز را از یاد بردند و ما همینطور پیر و پیرتر شدیم و مازاد بر پیری، افسرده و عصبانى هم شدیم.
همه چیز سهمیه ای شد؛ حتی عقل و شعور و استعداد و ژن برتر اختراع شد و ژنهای برتر خانوادگی چند هزار میلیاردی پیدا شد و جماعت ماندند هاج و واج که چه اتفاقی افتاده است .
آنهائی که نمی توانستند تنبانشان را بالا بکشند به لطف رانت و قبیله گری ؛ صاحب مدارک دکتری از دانشگاه های بلاد کفر شدند و با دانش نداشته مدیر، وزیر، وکیل شدند.
همینطور که ما پیر مى شدیم؛ معنی عرضه داشتن هم عوض شد، هر کسی راحت تر دروغ گفت و کلک زد و پاچه خواری کرد و سفارش از این یا آن داشت و ریش مصلحتی گذاشت؛ شد با عرضه و ما با بی عرضگی پیر شدیم .
یک عینک روی بینی؛ یک عینک داخل جیب؛ سمعکی در مجرای گوش و عصایی به دست و بافرزندانى که از “بی عرضگی ما” عصبانی و مأیوس و سرخورده شده و مُهر آشوبگر و اغتشاشگر و فتنه گر بر پیشانی شان حک کردند
“”والقاقبه للمتقین””

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سوالی دارید؟ با ما صحبت کنید!
مکالمه را شروع کنید
سلام! شروع چت در WhatsApp .
ما معمولاً در چند دقیقه پاسخ می دهیم